Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-04-26@23:55:33 GMT

کدام مکتب دین را ناکارآمد می‌کند؟

تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۳۶۷۳۸

کدام مکتب دین را ناکارآمد می‌کند؟

به گزارش خبرآنلاین به نقل از ایکنا، حمیدرضا شاکرین، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، امروز دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱ در سمینار «عقل، اخباری‌گری و تفکیک» با موضوع «بررسی کارکرد عقل در کلام عقلی - فلسفی و کلام تفکیکی» سخنرانی کرد.در ادامه گزیده سخنان وی را می‌خوانید؛

بحث از کارکرد عقل در حوزه علم کلام، یکی از مباحث بسیار مهم روش شناختی علم کلام است که از دیرباز مورد توجه قرار داشته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

طبیعتاً جریان‌هایی در این زمینه در مقابل هم قرار می‌گیرند که از جمله آنها جریان عقل‌گرا و به خصوص با رویکرد فلسفی که جریان غالب تاریخ کلام شیعه است در مقابل جریان تفکیک است. امروزه جریان تفکیک را با رویکرد بسیار متفاوتی در برابر این جریان می‌بینیم و به همین دلیل بررسی تطبیقی این دو در رابطه با مسئله عقل و کارکرد آن به میزان بسیار زیادی در تنقیح و پالایش و تقویت روش شناسی علم کلام می‌تواند مفید و موثر باشد.

اشتراکات مکتب فلسفی و تفکیکی

مکتب تفکیک درباره عقل به لحاظ هستی شناسی هم نگاه‌های متفاوتی دارد اما در این زمینه کارهای علمی زیادی شده است لذا ما کارکرد و مباحث روش شناختی و معرفت شناختی عقل را در حد ضرورت دنبال می‌کنیم. در رابطه با کارکرد عقل در حوزه مباحث اعتقادی، ابتدا باید ببینیم این دو رویکرد یعنی عقلی و فلسفی و تفکیکی چه مختصاتی دارند و سپس نتایج هر یک را بیان کنیم. در باب مشترکات میان آنها چند مورد وجود دارد.

یکی از اشتراکات این است که می‌توان گفت هر دو در حوزه عقاید دینی قطع و یقین را لازم می‌دانند. دوم اینکه هر دو عقل فطری را معتبر می‌دانند گرچه تعریف این دو جریان از عقل فطری متفاوت است. سوم اینکه هر دوی این جریانات تأویل متن دینی را در صورتی جایز می‌دانند که حمل بر ظاهر، ممکن نباشد و در غیر این‌صورت هر دو مخالف تاویل متن دینی هستند. چهارم اینکه هر دو با تفسیر به رای مخالف هستند. پنجم اینکه در حوزه تعارضات، هر دو بر این نکته تاکید دارند که بدون یک امر تقدم‌بخش و رجحان‌آور نمی‌توان دلیلی را بر دلیلی دیگر مقدم دانست. البته در تفسیر و جزئیات و مصادیق این مشترکات، اختلافاتی نیز وجود دارد بنابراین باید اختصاصات کلام فلسفی و تفکیکی را هم بررسی کنیم.

اختصاصات دو نگرش

یکی از اختصاصات نگرش عقلی و فلسفی این است که کلام فلسفی، عقل برهانی را یکی از منابع معرفت دینی می‌داند، دوم اینکه عقل به دلیل قدرت و جنبه منبعیتی که دارد می‌تواند ابزاری برای تشخیص صحت و سقم یا اعتبار و عدم اعتبار نقل اعتباری باشد. سوم اینکه دلیل نقلی در صورتی افاده یقین می‌کند که دلیل عقلی در تعارض با آن نباشد. چهارم اینکه عقل قطعی صلاحیت تعیین و پیشنهاد معنای تأویلی متن در موردی که جواز تاویل هست را دارد. پنجم اینکه تفسیر عقلی متن، تفسیر به رای نیست و اگر عقل قطعی چیزی فهمید و بر اساس آن، متن دینی را تفسیر کرد بتوانیم بگوییم تفسیر به رای صورت گرفته است. ششم اینکه اگر دلیل قطعی عقلی و نقلی در تعارض قرار گرفتند هیچ دلیلی وجود ندارد یکجانبه دلیل نقلی را مقدم بداریم. اینها اختصاصات کلام فلسفی در برابر مکتب تفکیک هستند.

نگرش تفکیکی هم اختصاصاتی دارد؛ اول اینکه عقل استدلالی، یقین منطقی را فاقد حجیت ذاتی می‌داند و صرفا عقل فطری را موثق می‌داند. به دلیل این نفی حجیت ذاتی، نکته دیگر که مترتب می‌شود این است که پس عقل برهانی هیچ‌گونه منبعیتی برای عقاید دینی ندارد و عقلیات، منحصر به عقلیات فطری هستند. نکته دیگر اینکه عقل استدلالی نمی‌تواند در تعیین اعتبار متن دینی مدخلیت داشته باشد. نکته دیگر اینکه حتی عقل فطری هم که از دید مکتب تفکیک منبعیت دارد در حوزه تاویل قرآن صرفاً کارکرد سلبی دارد یعنی اگر عقل فطری با مدلول آیه در تعارض قرار بگیرد به ما نشان می‌دهد آن معنا مراد نیست اما از منظر مکتب تفکیک، صرفاً از طریق نصوص اهل بیت(ع) می‌توان معنای تاویلی را دریافت.

اشکالات وارده به مکتب تفکیک

اینجا چند اشکال وجود دارد. اول اینکه نگاهی که به عقل در نگرش تفکیکی مشاهده می‌شود و جایگاهی که برای آن بیان شد مبتنی بر انگاره مظلم الذات بودن نفس است و از دیدگاه دینی تائیدیه‌ای برای این وجود ندارد و از انسجام درونی هم برخوردار نیست. بنابراین به لحاظ معرفت شناسی نمی‌توان اعتباری برای آن در نظر گرفت. علاوه بر این به لحاظ کارکردشناختی، مشکلاتی را در فضای معرفت دینی به وجود می‌آورد و منجر به بن‌بست معرفتی و ایستایی علم کلام می‌شود و دیگر علم کلام نمی‌تواند در حوزه وظایفی همانند دفاع از دین و باورهای اساسی دینی در برابر انبوه شبهات اصلی توانایی داشته باشد. ایراد دیگر اینکه به تعارض علم و دین و علم و عقل می‌انجامد و زمینه برداشت‌های قشری و خرافی از دین را فراهم می‌کند و در مجموع معرفت دینی را ناکارآمد می‌سازد.

از نظر بنده هیچ دلیلی بر رحجان یک جانبه نداریم و اصل بر تقدم دلیل راجح است. اینجا اگر هر دو از هر جهت مساوی بودند جای توقف و انتظار ادله دیگر وجود دارد اما اگر مرجحاتی برای یک طرف پیدا شد آن را می‌پذیریم. در حوزه عقاید نمی‌توانیم به صورت دلبخواهی یک حجیت را بپذیریم چراکه عملاً و منطقا امکان‌پذیر نیست و انسان به توقف می‌رسد. از سوی دیگر نمی‌توانیم حجیت اعتباری بسازیم بلکه اینجا جای توقف است و این توقف، امری تکوینی است نه اعتباری و نمی‌توانیم بگوییم به دلیلی یکی از حجیت‌ها را می‌پذیریم.

۶۵۶۵

کد خبر 1703288

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: مکتب تفکیک عقل فطری متن دینی علم کلام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۳۶۷۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نور فلسفه و حکمت، روشنی‌بخش مسیر نصف جهان شدن اصفهان

فلسفه و حکمت، دو نوری هستند که به روشن‌تر شدت مسیر پیشرفت نصف جهان کمک شایانی کردند و در همین راستا، علما و حکمایی‌ پرورش یافتند که مسیر زندگی و درس‌های مکتب‌ آنان، جزئی از هویت اصفهان شده‌اند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، برخی معتقدند که با پیشرفت دانش و مادی‌گرایی، دیگر فلسفه و حکمت، مخصوصاً از نوع اسلامی، کارایی ندارد در حالی که تعالیم آن، باغ بزرگی است که درخت علوم مختلف در آن ریشه زده و به ثمر می‌نشیند.

از خوشبختی اصفهانی‌هاست که علما در این شهر نمی‌میرند بلکه با گذشت صدها سال، همچنان نام و یادشان زنده است و تعالیمشان، راهگشای حقیقت جویان است؛ آنچنان که تخت فولاد به‌عنوان یک قبرستان، توانسته زنده‌ترین انسان‌های تاریخ را در آغوش خاک خود جای دهد و بر همین اساس علی کرباسی‌زاده، مدیر خانه حکمت اصفهان اظهار می‌کند: نگاه به زیست و زندگی حکماً و فیلسوفان در اصفهان، موضوع مهمی است و اگر بخواهم به دوران صفویه که موجب تشکیل مکتب اصفهان شد اشاره کنم، زندگانی میرفندرسکی میرداماد و به ویژه نحوه زیست شیخ بهایی می‌تواند به این موضوع کمک کند.

وی می‌افزاید: می‌توان گفت جامعیتی که علمای ما در آن زمان و چه در زمینه‌های فلسفه، عرفان و کلام و چه در موضوعات فقه و تفسیر و حدیث، باعث شد حوزه علمیه اصفهان یک حوزه بسیار درخشان در تاریخ و تمدن ایران شود و تأثیری که بر زندگی مردم اصفهان و بقیه شهرها گذاشت، این بود که توانستند تعادلی بین جنبه‌های مختلف تن و جسم با روح و نفس برقرار کنند به ویژه اینکه در حکمت موضوعی داریم که چگونه بین اعضای مختلف بدن و روح انسان، تعادل برقرار کنیم؛ همچنین تأثیر حکماً و فیلسوفان، طوری بوده که توانستند پیدا و ناپیدا در زندگی همه مردم تأثیر مثبت بگذارند.

مکتب اصفهان، دلیلی بر ادامه‌دار بودن فلسفه اسلامی

مدیر خانه حکمت اصفهان ادامه می‌دهد: درخصوص راز پویایی و ماندگاری حکمت، زیست حکمای ما در اصفهان و تلاش آن‌ها برای کمک به رفع تعارضاتی که در هر زمان در فرهنگ به وجود می‌آمد، قابل توجه است، مثلاً از میرداماد تا میرفندرسکی تا آقاحسین خوانساری، جهانگیر خان قشقایی و حاج آقا رحیم ارباب که هرکدام با نوعی از این تعارضات رو به رو می‌شدند و تلاش می‌کردند از یک طرف با علما و دانشمندانی که در علوم ظاهری کار می‌کردند و از طرف دیگر با حاکمان و حکومتیان، طوری تعامل کنند که با حمایت دولت مردان، مکاتب فلسفی و حکمتی زنده بماند و بهترین نشانه آن در ایران، مکتب اصفهان برای کسانی است که فکر می‌کنند دیگر فلسفه اسلامی در کار نیست.

کرباسی‌زاده خاطر نشان می‌کند: بحث تلاقی ادیان در حوزه مکتب فلسفی اصفهان هم اتفاق افتاده که محل تلاقی اشراق، عرفان، حکمت و کلام است؛ یکی از دلایل پویایی تاریخ فلسفه حکمت در ایران و اصفهان این است که دل و عقل به یک نقطه مشترک برسند و بهترین نمونه آن شیخ بهایی است که چه در اشعار او چه کتاب‌هایش، هدف نهایی دل و عقل را یکی می‌بیند؛ در واقع روحی که در آثار معماری اصفهان و یا در مشهد وجود دارد و شیخ بهایی در بنای آن‌ها دارای تأثیر مستقیم است، به دنبال وحدتی بین دانش‌ها می‌گردد و می‌داند نقطه اشتراک همه آن‌ها عرفان و اشراق است.

وی با بیان کتاب اینکه رساله صناعیه از میرفندرسکی که از حیث موضوع در کل تاریخ تفکر، بی نظیر است و قبل و بعد آن هیچکدام از حکماً، مستقیماً به بحث صنعت، هنر و پیشه و فن، نپرداختند، می‌گوید: میرفندرسکی معتقد است که پیشه، یک امر الهی است و هرکس برای پیشه‌ای زاده شده، که از نبوت و امامت، شروع و به طبقات پایین‌تر می‌رسد؛ در واقع می‌گوید رابطه صنعت با زندگی انسان، مانند رابطه بدن اجزای بدن و روح است؛ مردم اصفهان باید قدر خود را بدانند زیرا در شهری زندگی می‌کنند که هر دوره آن، افتخارآمیز است و پایتخت حکومت‌های مختلف بوده، طوری که بزرگ‌ترین متدینان به هر دینی در این شهر به دنیا آمدند و یا تربیت شدند که این موضوع از آثار به جا مانده، پیداست؛ بیهوده نیست که وقتی شاه اسماعیل به اصفهان آمد و متوجه مدارس متعدد علمی و رفت و آمد دانشجویان و طلاب شد، گفت اگر از این جنگ آخر، جان سالم به در ببرم، اینجا پایتخت قرار می‌دهم که این کار توسط شاه عباس کبیر انجام شد و امروز با چنین پیشینه درخشانی به مراتب جلوتر افرادی هستیم که دارای چنین هویتی نیستند.

ایرانی که میراث‌دار باستان و اسلام است

علیرضا فرهنگ، محقق و پژوهشگر حوزه ادیان نیز اظهار می‌کند: امروزه در ایران میراث دار دو فرهنگ عمیق هستیم، یکی از آن‌ها، فرهنگی است که از ایران باستان و دیگری از اسلام به ما رسیده است؛ کوروش کبیر شخصیتی بود که اولین امپراتوری چند ملیتی و چند دینی را پایه گذاری و آشتی و همزیستی بین ادیان را ایجاد کرده است، شخصیت کوروش به نحوی است که در کتاب مقدس یهودیان، او را مسیح خدای یهود معرفی کردند و هم از استوانه کوروشی که در بابل به جا مانده، کوروش می‌گوید که من را خدای بابل صدا زد تا دین را اینجا اصلاح کنم؛ در قرآن به اعتبار مفسرینی مثل علامه طباطبایی، ذکر ذوالقرنین اشاره به کوروش دارد؛ جالب اینجاست که امروز نمی‌دانیم دین خود کوروش چه بوده‌است زیرا با هر دینی متناسب با همان دین برخورد می‌کرده و به همین روش توانسته امپراتوری پایداری ایجاد کند که صدها سال استوار بماند.

وی می‌افزاید: در اواخر ساسانی، انحصارگرایی دینی رخ می‌دهد که منجر به ضعف این امپراتوری و از هم گسیختگی آن می‌شود و اسلام این دیدگاه را دوباره احیا می‌کند؛ قرآن از بین تمامی کتب مقدس به طور خاص تری به تفضیل، تفسیر و تأیید ادیان دیگر پرداخته‌است؛ در آیات ۴۴ تا ۴۸ صورت مائده دستور قرآن به سه دین یهودیت و مسیحیت و مسلمان این است که با یک دیگر درگیر نشوید بلکه در نیکی‌ها از هم سبقت بگیرید، در حالی که متأسفانه امروزه شاهد جنگ بین ادیان مختلف هستیم و شاید این الگوی زیبا بتواند یک راهنما برای همزیستی ادیان متفاوت باشد.

فرهنگ ادامه می‌دهد: اولین کسی که تاکید بر همزیستی دارد ابوریحان بیرونی است که کتاب ماللهند را می‌نویسد؛ در آن زمان، دید مردم این بود که هندوها بت پرستند درحالی که ابوریحان، به عنوان یک مسلمان مقید، از آن‌ها دفاع می‌کند و آن‌ها موحد می‌داند؛ میرفندرسکی که خانه حکمت در کنار مزار اوست، بیش از ۱۰ سفر به هند داشته و کتاب «جوگ باسشت» که کتاب مهمی برای آن‌هاست، به فارسی ترجمه کرده و تحقیقات زیادی در این حوزه داشته است.

اصفهان موزه‌ای است که تمام ادیان را در خود جای داده است

وی خاطر نشان می‌کند: هاتف اصفهانی که ترجیع بند آن شاهکار ادبیات ایران است، بخش اول با آئین زرتشت شروع می‌کند و آن را به حق و یکتا پرست می‌داند؛ در بخش دوم به مسیحت اشاره می‌کند و دوباره به همان موضوع می‌پردازد؛ جالب اینجاست که هاتف در زمانی می‌زیسته که تقریباً دیدگاه تعصب آمیزی نسبت به علما وجود داشته‌است و با این حال، به طور تمام قد از ادیان مختلف دفاع می‌کند.

محقق و پژوهشگر حوزه ادیان با بیان اینکه بعد اسلام اصفهان حدود ۴۰۰ سال، پایتخت بوده و به نوعی، زبده فرهنگ تمدن ایرانی اسلامی است، می‌گوید: اصفهان، هنوز هم موزه‌ای است که تمام ادیان را در خود دارد و هیچ گاه شاهد درگیری بین آن‌ها نبوده‌ایم؛ در واقع با روی باز، روابط خیلی خوبی در تمامی حوزه‌ها بین این افراد وجود دارد.

وی بیان می‌کند: شرایط امروز جهان شرایط خاصی است و در طول تاریخ چنین شرایطی را نداشتیم، رشد علم و فناوری، کاملاً بر رفاه انسان متمرکز است و با خودش نوعی انسان‌گرایی آورده که این دو به تدریج باعث شده انسان امروزی از متافیزیک و حوزه روح جدا شود و روز به روز، بیشتر شاهد دین گریزی و دین ستیزی باشیم، این الگوی جهان مدرن، سکولاریسم است یعنی بی تفاوتی به ادیان در حالی که کوروش و قرآن این‌طور برخورد نمی‌کنند و اتفاقاً ادیان را تشویق می‌کند که در حوزه خود فعال‌تر باشند؛ در مقابل، برخی دین گرایان به افراط گراییدند و حتی به مبارزه‌های تسلیحاتی مثل داعش و صهیونیسم روی می‌آورند.

محقق و پژوهشگر حوزه ادیان با اشاره به اینکه باید راه تعادل را در پیش بگیریم و الگوی موفقی داریم که هزاران سال جواب داده‌است، اظهار می‌کند: از نمونه‌های همکاری که بین ادیان در اصفهان وجود دارد می‌توان گفت اولین بار، صنایع چاپ و تجارت ابریشم را ارامنه به اصفهان آوردند و دانش‌های یهودیان در مسائل مختلف مورد استفاده قرار گرفته‌است؛ زرتشتیان، مفاهیم حکمتی را به از پیش از اسلام به پس از آن منتقل کردند، مانند کتاب ابن‌مسکویه که به خرد و حکمت ایران باستان می‌پردازد و این همکاری باعث درخشش شده است؛ بزرگمهر حکیم می‌گوید که همه چیز را همگان دانند و کسی که انحصارگرا شود و تعصب بورزد، موقعیت‌های خود را از دست می‌دهند.

به گزارش ایمنا، مکتب فلسفی اصفهان مکتبی که اعتقاد به جمع فلسفه با دین داشت و در بستر اندیشه شیعی در دوره صفویه شکل گرفت و نقش به‌سزایی در فلسفه اسلامی داشت؛ این مکتب را همچنین دوره نوزایی فلسفه ایران نامیدند که متأثر از فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، عرفان و اصول عقاید شیعه بود و نکته قابل توجه آن است که تمامی فیلسوفان مکتب اصفهان شیعه دوازده امامی هستند و بیشترشان درصدد تطبیق مطالب فلسفی با معارف شیعی برآمده‌اند؛ بر این اساس باید گفت که اصفهان نه تنها در هنر و معماری بلکه در علوم دینی و اندیشه نیز سرآمدی میان دیگر نقاط بوده و یکی از مهم‌ترین مصادیق آن که امروزه نیز به‌طور عینی مشهود است، هم‌زیستی ادیان در این شهر و استان است.


کد خبر 748023

دیگر خبرها

  • یادواره شهید دانشجو در روستای داربیدخون
  • یادواره شهید دانشجو در خانوک
  • اجتماع بزرگ صادقیون برگزار می‌شود
  • ۳۰ درصد شهر اهر دارای بافت فرسوده و ناکارآمد است
  • نور فلسفه و حکمت، روشنی‌بخش مسیر نصف جهان شدن اصفهان
  • نشستی دربارۀ ابن‌سینا و مکتب فلسفی اصفهان
  • نخستین کنسرت بی‌کلام «نوای آفتاب» در سال جدید
  • مدیران پروازی ناکارآمد، باعث تحمل هزینه‌های سنگین مالی در بوشهر هستند
  • ارکستر نوای آفتاب سال جدید را با موسیقی بی کلام آغاز می‌کند
  • ترتیل صفحه 239 کلام الله مجید+ صوت